برکه من

ساخت وبلاگ
صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 ... 42 صفحه بعد برکه من...ادامه مطلب
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 29 خرداد 1396 ساعت: 20:12

فرناز: از شنبه پیش خواب ندارم... قلبم درد میکنه، مامان میگفت حتما سرما خوردی. چهارشنبه همه چی به اوجش رسید، اشتهای غذا هم ندارم، میگن چه مرگته؟ چی بگم؟ بگم یه دختری اومده میگه اونی که سنگش رو به سینه م میزدم اصلا منو نمیخواسته؟ سعید تقصیر از باور کودکانه منه. ماماندلش طاقت نیاورد باید میرفتیم دکتر. مامان میگفت باید نوار قلب بگیری، کاش نوار قلب میتونست حس آدما رو هم نشون بده. دکتر گفت: نوار قلب برا چی؟ از چیزی ناراحتی، استرس داری، برا همونه، چیز خاصی نیس، آره حق با همه س، چیز خاصی نیس دارم خفه میشم.پست اول برکه رو حذف کردم چون رمزم اسم سعید بود. بخش نظر دادن رو حذف کردم چون خسته م از آدما... یه موضوع مهمی هس میام و مینویسم... برکه من...ادامه مطلب
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 12:22

فرناز: سلام سعید، بی خبری زجرکش ترین حس میتونه باشه، الان چن ساله با تموم وجودم حسش کردم برا همین خوشم نمیاد تو بی خبر بمونی.میدونمالان از ناراحتی من خیلی ناراحتی و هم از اینکه پیش من آدم بدی به نظر بیای... من کی ام که؟ مهم نیس؛ ان شاالله پیش خدا شاه باشی و جام زرینت همیشه بدرخشه. چنروزه تو این دنیا نیستم، برا این نمیتونستم بنویسم. میدونی من با حرفای یه نفر، که شاید بعضیاش دروغ باشه، تصمیم نمیگیرم اما قبل از ملاقات باهاش، اتفاق شنبه و یه سری واقعیت ها هس. همه چی رو خواهم گفت، شاید طولانی ترین نامه ام به تو... فقط به من فرصت بده تا بتونم سکوتم رو بشکنم ... برکه من...ادامه مطلب
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 12:22

فرناز: و اما نامه ی من به تو، آقا سعید...

برکه من...
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 12:22

فرناز: سلام سعید، 1: امشب درکم کن و لطفا از حرفام ناراحت نشو. حرفامو از دید فرنازی ببین که تا حالا این رابطه رو تموم شده نمیدونست و فک میکرد تا آخر عمر با عشق الهی عجین شده و تو نه به خاطر من، بلکه واسه اون حس و نیروی خاص بینمون برمیگردی و لطفا از دیدِ سعیدی که رابطه رو تموم شده میدونه، به اتفاقات نیگا نکن. 2: سعید تو طرفدار منطق بودی، نه؟ وقت رفتنت حرف منطق رو گوش دادی و من حرف قلبم رو. الان تو بگو مثل همیشه حرفِ قلبم رو گوش کنم؟ یا منطقم رو؟ قلبم میگه سعید این حرفا رو نمیزنه، ولی منطق دو دله، میگه شایدم انجام داده و گفته. تو دلت میخواد این بار کدومو گوش کنم؟ میدونی نوشتن رو دوست دارم، وقتی داغون بشم فرار میکنم سمت نوشتن، سمت هنر، یا خط خطی یا موسیقی... وقتی چن سال پیش تو گوشم واژه های رفتن رو میخوندی، شبی از شب ها برکه رو ساختم، چون میدونستم برا زنده نگه داشتن این عشق باید پناهی داشته باشم مثل نوشتن... امشب فرقی نمیکنه ادبی، محاوره ای، هر طوری از دلم بربیاد مینویسم، بلکه به دادم رسیدن. حس گم شدن دارم، خیلی وقته گم شده بودم؟ یا میخوام گم بشم؟ هم گم شده بودم، هم میخوام گم بشم اما ن برکه من...ادامه مطلب
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 12:22

فرناز: سلام سعید، 1: امشب درکم کن و لطفا از حرفام ناراحت نشو. حرفامو از دید فرنازی ببین که تا حالا این رابطه رو تموم شده نمیدونست و فک میکرد تا آخر عمر با عشق الهی عجین شده و تو نه به خاطر من، بلکه واسه اون حس و نیروی خاص بینمون برمیگردی و لطفا از دیدِ سعیدی که رابطه رو تموم شده میدونه، به اتفاقات نیگا نکن. 2: سعید تو طرفدار منطق بودی، نه؟ وقت رفتنت حرف منطق رو گوش دادی و من حرف قلبم رو. الان تو بگو مثل همیشه حرفِ قلبم رو گوش کنم؟ یا منطقم رو؟ قلبم میگه سعید این حرفا رو نمیزنه، ولی منطق دو دله، میگه شایدم انجام داده و گفته. تو دلت میخواد این بار کدومو گوش کنم؟ میدونی نوشتن رو دوست دارم، وقتی داغون بشم فرار میکنم سمت نوشتن، سمت هنر، یا خط خطی یا موسیقی... وقتی چن سال پیش تو گوشم واژه های رفتن رو میخوندی، شبی از شب ها برکه رو ساختم، چون میدونستم برا زنده نگه داشتن این عشق باید پناهی داشته باشم مثل نوشتن... امشب فرقی نمیکنه ادبی، محاوره ای، هر طوری از دلم بربیاد مینویسم، بلکه به دادم رسیدن. حس گم شدن دارم، خیلی وقته گم شده بودم؟ یا میخوام گم بشم؟ هم گم شده بودم، هم میخوام گم بشم اما نه ب برکه من...ادامه مطلب
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 12:22

غریبه: اگه بتونم، امشب فک کنم باید بیدار بمونم، میخوام بنویسم، درسته فردا صبح کلاس نقاشی دارم، شاید نصف شبی دلمو زدم به دریای آبرنگ، تا کمی آروم بگیره امواج دلتنگیم. ....م یه لحظه فک کردم این نوشتت چه به موقع بود... ادامه در حال نوشتن...

برکه من...
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 46 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 21:13

بعدا نوشت: ادغام چن پست در این پست خدایم! ذات تو عشق است، صورت تو عشق است، رنگ و جان مایۀ تو عشق است. و جان من، کتابی ست که پیام عشق را در آن تحریر کرده ای. غریبه: سلام ....م، خوبی عشقم؟ جمعه خوش گذشت؟ تونستی خستگی یه هفته رو از تنت بیرون کنی؟ چهارشنبه شب در مورد نوشتت گفتم به موقع بوداما نتونستم ادامه رو بنویسم، تابلوی آبرنگی کار کردم، فک میکردم خراب شده، حوصله م رفت، خواب هم نمیذاشت، گذاشتمش کنار... دیروقت خوابیدم، تابلوی نیمه کاره رو نمیخواستم به استاد نشون بدم، اما چاره ای نبود. شوکه شدم وقتی استاد خیلی تعریف کردگفت حرفه ای کشیدیباورم نمیشد با اون حرص و جوشی که نصف شبی خوردمو اما، ....م، منم منظورم همینه، کعبه و بتخانه یکیست، یکی به زبون عارفا میگه، یکی با زبون شاعرا، یکی با مذهب و و و... خدای مهربون تک تک سلولهای ما رو با عشق آغشته کرده، تو همه چی عشق رو میشه دید، اونوقت متعجبم خیلیا عشق رو مسخره میکنن، میگن عشق نون نمیشه و... یکی نیس بگه: داری وجود خودت رو نفی میکنی؟ فطرت وجودی ماها با عشق آمیخته شده... و وقتی یکی شما رو ساده و بی چشمداشت با تموم وجود دوستتون داره، بدونین موهبت ا برکه من...ادامه مطلب
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 53 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 21:13

غریبه: داغونم... امروز در مورد ....م چیزی فهمیدم دنیا رو سرم خراب شد...

برکه من...
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 28 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 21:13

غریبه: داغونم... امروز در مورد ....م چیزی فهمیدم دنیا رو سرم خراب شد

برکه من...
ما را در سایت برکه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmylake5 بازدید : 35 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 21:13